امروز در سومین روز مصاحبه و گفت و گو با کارکنان مراکز واکسن شرق سری زدیم به مرکز واکسن بازار پایتخت و سوله شوش
پای صحبت های بسیجیان مرکز واکسن بازار و سوله شوش نشستیم.
امروز در سومین روز مصاحبه و گفت و گو با کارکنان مراکز واکسن شرق سری زدیم به مرکز واکسن بازار پایتخت و سوله شوش
اول صبح از ترس ترافیک بازار بزرگ پایتخت راهی مرکز واکسن، واقع در مسجد امام بازار شدم. خوشبختانه به ترافیک نخوردم و با اعصابی راحت در جمع بسیجیان اصناف بازار که کار واکسن کسبه ،کارگران و مراجعین بازار را بر عهده داشتند و دارند . حاضر شدم
بسیجیان مخلص برای مردم که بدون هیچ مزایایی با دل و جان کار می کردند. این مرکز از 16 شهریور ماه 1400 به همت هئیت امناء بازار –بسیجیان صنوف و مرکز بهداشت شرق دایر شده است.
به گفته ناظران این مرکز فرشته حسنی و مریم مرزدارانی این مرکز هم مانند تمامی مراکز واکسن در ابتدای کار با ازدحام جمعیت و ولع مردم برای دریافت واکسن روبرو بوده اند. اما مدیریت بسیجیان صنوف باعث شده بود که مشکلاتی که ناظران در مراکز دیگر دا شتند اینجا حس نشود و در واقع بسیجیان سپر بلا شده بودند. تا ناظران و سایر کارکنان بتوانند واکسن مراجعین را بدون دردسر تزریق کنند. از ارشد این گروه مخلص پرسیدم چرا آمدید. مگر وضع اقتصادی و تعطیلی بازار کم به شما صدمه زده بود که باز هم کاسبی را رها کردید. و در این مرکز برای کمک کردن به بهداشتی ها حاضر شدید. با حالتی متعجب جواب داد و گفت : من از مشتاقان کار برای مردم هستم این جا نباشد . هر جای دیگر که بدانم وجودم کمکی به مردمانمان می کند آستین بالا خواهم زد. از یکی از پسران جوان که مهندس عمران هم بود در مورد ساعت کاری مرکز سوال کردم گفت از صبح تا ساعت یک بعد از ظهر در مورد امکانات و میان و وعده و نهار پرسیدم گفت. نداریم شاید 5 یا 6 روز از این مدت بازاریان به ما نهار دادند. مابفی دیگر بعد از ساعت کاری نهار را در منزل می خوریم. گفتم حقوق و دستمزدی هم که نداری تو چرا آمدی مگر آینده نداری گفت آینده را در سلامت جامعه می بینم وقتی همشهریان ما یکی پس از دیگری در اثر بیماری کرونا جان می دادند. دیگر جایی برای آینده نبود فعلا باید بحران را کنترل می کردیم. برای همین آمدم تا آینده را ببینم شاید اگر نمی آمدم آینده ایی نداشتم .
گلایه کردند از شهرداری که چرا دو تا اتوبوس سیار کنار ما برای تزریق واکسن گذاشته و این باعث شده مراجعین ما کمتر شود . گفتم چه فرقی می کند چه آنها مردم را واکسینه کنند. چه شما . گفتند خوب آنها می توانستند این امکان اتوبوس سیار واکسن را در حاشیه شهر داشته باشند. که مؤثرتر باشد نه کنار ما ، اینجا که ما بودیم. واین حقیقتا درست بود و جای تأمل برای مسئولین داشت که چرا اینجا ؟
جوانی داشت برکت می زد . گفتم چرا برکت را به عنوان واکسن انتخاب کردی ؟ جواب داد چون خیالم از پشتیبانیش راحته شاید واکسن های خارجی برای دز دوم و سوم، دیگر در دسترسم نباشند اما واکسن خودمان هست و نگرانی برای دزهای بعدی ندارم.
از خاطراتشان پرسیدم. گفتند همه روزش خاطره هست و دوست نداریم این مرکز جمع شود. جالب بود از موردی صحبت کردند. که به اجبار اداره و محل کارش برای دریافت واکسن به این مرکز مراجعه کرده بوده و دقایقی پس از دریافت واکسن در سرویس بهداشتی مرکز عضله خود را شکافته تا مواد تزریق شده را با فشار به عضله و خونریزی خارج کند البته که جای افسوس داشت.از بزرگترهای گروه در مورد چگونگی تشویق جوانان مخالف واکسن سوال کردم .گفتند ما می گوییم ، اما زبان رسانه نفوذش بیشتر است کاشکی تلویزیون ما وسط آموزش مزایا و اثرات واکسن تبلیغ چیتوز نمکی نمی کرد تا مخالفان را بیشتر به تمرکز و تفکر وادارد. و به گمانم از رسانه ها به دلیل کم کاری در این زمینه شاکی بودند.
ساعت از 11 گذشته بود و من نگران مرکز بعدی بودم اما آنها دلشان به این گپ و گفت خوش بود و اجازه خاتمه دادن به این نشست را نمی دادند. که ناچار عذر خواهی کردم و ادامه صحبت و گفت و شنود را به فرستی دیگر محول کردم .
با هدف دیدار با همکاران مرکز واکسن شوش از قلب اقتصادی ایران به دلیل ترافیک سنگین با هر مکافاتی بود . خارج شدیم . جلوی ورودی مرکز واکسن شوش خبر از سکونت و بیکاری بچه های این مرکز را داشت. وقتی وارد شدم گفتند. از صبح فقط 5 نفر برای دریافت واکسن آمده اند.
مراقبین پایگاه های سلامت اطراف شوش به نظارت مهندس فخری از کارشناسان بهداشت حرفه ای اینجا به مردم واکسن می زدند. وقتی صحبت را شروع کردیم این بچه ها گفتند امروز را نبینید که هیچ کس نیست. روزگاری نه چندان دور یعنی در ابتدای کار شروع واکسن در این مرکز ما با ترس برای تزریق واکسن افراد ناتوان جلوی درب مرکز می رفتیم چون ممکن بود برگشتی برای ما نباشد. و لابه لای جمعیت عجول برای دریافت واکسن که روزانه به مرکز هجوم می آوردند. تلف شویم. قصه ایی مشابه تمام مراکز دیگر.
اینجا چون همه بچه های پایگاه بودند. دوست داشتند . اگر آمدند. کار باشد و مردمی متقاضی دریافت واکسن، می گفتند اگر اینطور بدون مراجعین باشیم در پایگاه های خودمان مفیدتر کار می کنیم و می گفتند کاشکی سوله ها جمع شود و ما برگردیم محل کار خودمان علت را پرسیدم گفتند آخر اینجا مراجعین نداریم و در عین حال دغه دغه کارهای جمع شده پایگاه هارا هم داریم . چون تمام فعالیت های جاری پایگاه باید به طور کامل انجام شود و پوشش واکسن هم در جمعیت تحت پوشش پایگاه باید کامل شود بنابراین اگر به این شکل بدون مراجعین اینجا باشیم بر گردیم بهتر است. این هم دغه دغه این گروه بود که البته در جایگاه خودش قابل تأمل است.